۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

قاب خالی

قاب خالی را که به من هدیه کرد گفت خوشبختی می آورد. مواظب باش نشکند. من هم بر دیوار خانه آویزانش کردم.
هرازچند گاهی یکی عکس خودش را در آن فراموش می کرد و من هر بار به خودم می گفتم - این دیگر حتمأ خوشبختی است.
سالهاست قاب خالی است و دیگر کسی در آن عکسش را فراموش نمی کند.
گرد و غبار سالها را از قاب خالی می گرفتم که از دستم رها شد و شکست.
خودم را بدبخت ترین آدم جهان احساس کردم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر