۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه


گنجینۀ رویا

همش برایم از کابوس هایش که در خواب می دید تعریف می کرد.
بدون آنکه خودش بفهمد، بالشم را با بالش او عوض کردم.
فردا از رویاهایش برایم گفت

۱ نظر:

  1. سلام چقدر نوشته هاتون زیباست ...خوشحالم که می خونمشون.
    سپاس

    پاسخحذف